سه شنبه 90 مهر 19 , ساعت 1:0 صبح
مختصری از زندگینامه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها نـام شـریـف آن بـزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت ، ((معصومه )) است . پـدر بـزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع ) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س ) است که آن بانو مادر امام هشتم حضرت على بن موسى الرضا(ع ) نیز مى باشد، لذا حضرت معصومه (س ) با حضرت رضا (ع ) از یک مادر هستند. ولادت آن حـضـرت در روز اول ذیـقـعده سال 173 هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده اسـت . دیـرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در شـهـر بـغـداد شدند، لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا(ع ) بزرگ شدند. در سـال 200 هـجـرى قـمـرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حـضـرت رضـا(ع ) بـه مـرو انـجـام شـد و آن حـضـرت بـدون ایـنـکـه کـسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند. یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س ) به دیدار برادر به همراه عده اى از بـرادران و بـرادرزادگـان بـه طـرف خـراسـان حـرکت نمودند و در هر شهر و محلى از طـرف مـردم مـورد اسـتـقـبـال واقـع مـى شـدنـد. ایـنـجا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب (س ) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤ من و مـسـلمـان مـى رسـاندند و مخالفت خود و اهل بیت علیهم السلام را با حکومت حیله گر بنى عـبـاس اظـهار مى فرمودند. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفین اهل بیت که از پشتیبانى ماءمورین حکومت برخوردار بودند، سر راه را گرفتند و بـا هـمـراهـان حـضـرت وارد جـنـگ شـدنـد، در نـتیجه تقریبا همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنا بر نقلى حضرت معصومه (س ) را نیز مسموم نمودند. بـه هـر حـال یـا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه مریض شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قـم را نـمـودند. سؤ ال فرمودند: از این شهر ((ساوه )) تا ((قم )) چند فرسنگ است ؟ آنـچـه بـود جـواب دادنـد. فـرمـود: مـرا بـه شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فـرمـود: شـهـر قـم مرکز شیعیان ما مى باشد. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بـخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند، و در حالى که ((موسى بن خزرج )) بزرگ خاندان ((اشعرى )) زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه آن حضرت در حرکت بودند، حدودا در روز 23 ربیع الاول سال 201 هجرى قمرى حضرت وارد قم شدند. سـپـس در مـحـلى کـه امـروز ((مـیـدان مـیـر )) نـامـیـده مـى شـود در جـلوى منزل شخصى ((موسى بن خزرج )) شتر آن حضرت زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد. آن بـزرگـوار بـه مـدت 17 روز در ایـن شـهـر زنـدگـى نـمـود و در ایـن مـدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود. مـحـل عـبـادت آن حـضـرت در مـدرسـه سـتـیـه بـه نـام ((بـیـت النـور )) هـم اکـنـون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است . سرانجام در روز دهم ربیع الثانى ((و بنا بر قولى دوازدهم ربیع الثانى )) سنه 201 هـجـرى قـمـرى پـیش از آنکه دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غـربـت و بـا انـدوه فـراوان دیـده از جـهان فرو بست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نـشـانـد. مـردم قـم بـا تـجـلیـل فـراوان پـیـکـر پـاکـش را بـه سـوى مـحـل فـعـلى که در آن روز بیرون شهر و به نام ((باغ بابلان )) معروف بود تشییع نـمـودنـد. هـمـیـن کـه قـبـر مـهـیـا شـد در ایـنـکـه چـه کـسـى بـدن مـطـهـر را داخـل قـبـر قـرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو سواره نقاب به صورت از جانب قبله پـیـدا شـدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیـگـرى جـسـد پـاک و مـطـهـر آن حـضـرت را بـرداشـت و بـه دسـت او داد تـا در دل خاک نهان سازد . آن دو نـفـر پـس از پـایـان مـراسـم بـدون آنکه با کسى سخن بگویند بر اسبهاى خود سوار و از محل دور شدند. به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت امام رضا(ع ) و امام جـواد(ع ) بـاشـنـد کـه طبق ضوابط شرعى باید پیکر معصومه به دست معصوم تجهیز و تـدفـیـن شـود چـنـانـکـه پـیـکـر مـقـدس حـضـرت زهـرا (س ) را امـیـر مـومـنـان (ع ) غـسـل داده و دفـن نـمـوده و حـضـرت مـریـم (س ) را حـضـرت عـیـسـى (ع ) شـخـصـا" غسل داده است . پـس از دفن حضرت معصومه (س ) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شـریـفـش فـرار داد تـا ایـنـکـه حـضـرت زیـنـب دخـتـر امـام جـواد(ع ) بـه سال 256 هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بـدیـن سـان تـربـت پـاک آن بـانـوى بـزرگـوار اسـلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهل بیت علیهم السلام و دارالشفا دلسوختگان عاشق ولایت و امامت شده است . |
نویسنده طاهر خوش ساروی | نظرات دیگران [ نظر ]